Tuesday, March 29, 2011

1386

ترک آینه از ناله‌ی بی‌گاه من است
گریه بید از این نغمه‌ی جانکاه من است
جای اشک است که من بین شما می‌خندم
حیله‌اش ایده‌ی آن نیمه‌ی روباه من است
یاری از دوست چه خواهم چو قلم نزد من است
قلمم، هر قدمم هم دل و همراه من است...
۱۹ اسفند ۲ بامداد
-----------------
این جوان در کف خود سرخی ـ سیبی دارد
ثابت جاذبه در عشق، ضریبی دارد
مدتی هست که در روی تو دقت کردم
ماه با آه چه پیوند غریبی دارد!
گفته از من نه و انگار بزرگان گفتند
زندگی هر ورقش، شیب و نشیبی دارد
"شخص" آزادترین برده‌ی تاریخ تویی
این جهان شاعر جذاب و عجیبی دارد!
۱۹ اسفند ۲:۱۵ بامداد

2 comments:

  1. سلام
    بابت وبلاگ قبلی متاسفم .اگه امکان داره براتون یه شعری داشتین به اسم حباب بود ؟درست یادم نیست اون رو هم بزارین اینجا خیلی ممنون و موفق باشین

    ReplyDelete
  2. راستش دوست عزیز من الان نسخه‌ی کاملی و مرتبی از شعرها و نوشته‌هام ندارم... اگر چیز بیشتری ازش یادتون هست می‌گردم ببینم می‌تونم پیداش کنم یا نه... درضمن مرسی که همچنان هستید

    ReplyDelete