آاای... به دنبال محمل سبکتر قدم زن...آخ .... به دنبال محمل سبکتر قدم زن...یابو با توام!
Friday, April 29, 2011
Thursday, April 28, 2011
یک روزانهی نهچندان جالب
ساعت یک و خردهای است... باید ده دقیقهی دیگر بروم سر کلاس. و بعدش هم بروم سر آزمایشگاه با دانشآموزانم وداع کنم! و این میشود به عبارتی ساعت ۵ بعد از ظهر!
دارم علیرضا قربانی گوش میدهم... شب منم تو ماه من بر آسمان بیمن مرو!
سلام بانو!
Tuesday, April 26, 2011
Hummingbird
Photo from: http://www.focusonnature.com/ArizonaToursPhotoFeature.htm |
Today as I was walking toward home I saw a hummingbird! At first I thought it was a big flying insect but after looking more carefully I understood that it was a hummingbird! I enjoyed the moment and there I could feel a small grin on my face. The interesting part was the fact that just when I see the bird I remembered the dance piece called "The Hummingbird" choreographed by Wade Robson for SYTYCD in season 3.
I believe this is true art! Something that reiterates in your mind without you being aware of it. An unforgettable masterpiece.
Labels:
Art,
Daily,
English,
Hummingbird,
SYTYCD,
Wade Robson
Sunday, April 24, 2011
White cloud
A tiny piece of cloud is hanging in the blue pool of the sky.
And the poet is passing by,
drenched in the deepest oceans of forms and meaning,
and lost between the lines of translation...
04/24/2011
3:20 PM
Photo
Thursday, April 21, 2011
من چه گویم که غریب است دلم در وطنم
وارد آزمایشگاه شدم! گروهی که نزدیک به بیست نفر عضو داره.... سمت راست یه دسته چینی دارن باهم چینی حرف میزنن... سمت چپ یک دست هندی، هندی! (گویا اکثرا مال یک منطقه هستن!) تنها آمریکایی جمع منو میبینه و گل از گلش میشکفد! من نیز هم! بیچاره معنی غربت را میفهمد!!!
Wednesday, April 20, 2011
و چنین گفت دوست من ۱
دوستی را بعد از ۵ سال به صورت تصادفی دیدم:
میگوید:
+ خب چه خبر از بچههای ایران....
-....
«سکوت به مدت سی ثانیه و همدیگر را در حال فکر کردن نگاه میکنیم»
+ خب کسی دیگه ایران نمونده، حتی فلانی هم اینجاست.
Saturday, April 16, 2011
YouTube - michael bolton's go the distance(HD)
YouTube - michael bolton's go the distance(HD)
This is from Disney's Hercules animation. I do remember that from the first time I saw this movie I was awfully attracted to it! More over I was all in to this piece... I believed in each and every word of it.... Whenever I was unhappy, whenever I was blue... I just looked at sky into the clouds and sang by myself: "and the voice keeps saying..."
Enjoy!
شعر
خواب بد من دیدهام تعبیر چیست
یا رب آخر قصهی تقدیر چیست
بحر اندر بحر در آغوش او
اشک میریزم، بگو تفسیر چیست
با دو صد شادی در این دنیای دور
باز هم یاد ویام، تقصیر چیست
روزهایم چون تو را غمگین کنند
سربلندیشان به جز تحقیر چیست
فوج غمها را شود از یاد برد؟
مادرم بازی این تقدیر چیست؟
Thursday, April 14, 2011
ای ماهرو که تو را تاج خور هست
در تو دوصد نشان ز بهشت و ز حور هست
در چشم، هم اثر از بحر و هم سما
بر سر هم آبشار طلارنگ ِ نور هست
در آن صدا که کند شورها به پا
پژواک شادمانی و قدری غرور هست
کلکم۲ به دست و دلم جای دیگر است
آری سحر نویدبخش دل سوت و کور هست
باشد که بینمت آخر کنار خویش
فعلا سعادتم از راه دور هست!
«شخص» آشناست با سخن عشق، دلبرا
در آتش است و ورا۳ دل، صبور هست...
۱- خور: خورشید
۲- کلک: قلم (مجازا قلم و گرنه که نی تو خالی را میگویند).
۳- ورا: او را
Wednesday, April 13, 2011
Hawking & I
هاوکینگ و لاورنس کراوس در دانشگاه ایالتی آریزونا |
یکی از آرزوهای دوران کودکی (و البته بزرگسالیم) دیدن استیفن هاوکینگ بود. و این آرزو برآورده شد. در هفتهی دانش و هنر در دانشگاه ایالتی آریزونا برنامهای برگزار شد که در ابتدای آن بر روی تصاویری از کرات مختلف منظومهی شمسی ارکستر سمفونی دانشگاه سمفونی سیارات اثر گرانقدر هولست را اجرا کردند. پیش از شروع هر سیاره، فیزیکدان برجسته آقای کراوس در مورد هر کدام مختصری توضیح میداد که البته توضیحات سخنانی علمی بودند در نوشتاری ادبی. اجرا دوستداشتنی بود. بعد از مدتها روح وبلاگصاحاب به پرواز در آمده بود. در پایان آقای کراووس اشاره کرد که برای او پلوتون همواره یک سیاره خواهد بود!
هر چند که بخش اول برایم بسیار لذتبخش بود اما ضربان قلبم برای بخش دوم برنامه باز هم بالاتر رفت. جایی که استیفن هاوکینگ قرار بود «تاریخچهی من» را تعریف کند.
ابتدا کراووس به روی صحنه آمد و تعریف کرد که زمانی در هاروارد اتاق کارش با استیفن مشترک بوده. اشاره کرد که استیفن نه تنها فیزیکدانی برجسته است، بلکه آدمی است که برای خیلیها الهامبخش بوده و از اینها بالاتر انسانی خوشصحبت است.
سپس در میان تشویق حضار استیفن به روی صحنه آمد (دخترش او را به روی صحنه آورد؟). همه به احترامش ایستاده بودند و دست میزدند. کمی طول کشید تا تنظیمات دستگاهش را انجام داد. و نخستین جمله:
«صدای مرا میشنوید؟»
جمعیت دوباره تشویق کرد. سپس استیفن شروع کرد به تعریف زندگیش و دوران کودکیاش تا بزرگسالی و کمی هم در مورد سیاهچالهها و به خصوص آنتروپیش حرف زد ( در اینجا یادی کردم از روزی که دکتر شفیعی از دکتر شیخجباری دعوت کرده بود که به جلسهی گروه تحقیقاتی ما بیاید و ایشان هم آنجا در مورد آنتروپی سیاهچالهها حرف زدند). گاه و بیگاه جملات با مزهای هم گفته میشد که بعضیهاشان واقعا بامزه بودند و باعث تشویق مجدد حضار میشد! از جمله اینکه همان اول بسمالله یک ضد حال به کتاب مقدس زد!
اما شاید زیباترین بخش آنجایی بود که در مورد زندگی حرف میزد و به سوالی که در ذهن داشتم پاسخ داد (سوالی که دوستی از من خواسته بود که اگر توانستم آن را مطرح کنم).
استیفن گفت که تا سال اول دکترا چندان درس نخوانده بود. و زمانی که تشخیص داده شد که بیمار است و احتمالا آنقدر زنده نیست که حتی دکترایش را بگیرد ناگهان به خودش میآید و میبیند که چقدر زندگی زیباست و این زیبایی ارزش جنگیدن را دارد و از سال دوم اوضاع تحقیقات هم به طور چشمگیری بهتر میشود.
در پایان سخنرانیش هم اشاره کرد که چیزی زیباتر از آن لحظهای نیست که انسان با خودش میگوید اورکا! (یافتم- داستان ارشمیدس)... هیچ چیز زیباتر از آن نیست که ببینی قدم به جایی گذاشتی که هیچکس پیش از تو آنجا نبوده است. و چیزی را میدانی که در این لحظه فقط تو هستی که از آن آگاهی....
خوشحالم که آنجا بودم.
پ.ن ۱: تصویر را در پایان سخنرانی هاوکینگ گرفتیم. کنارش کراووس ایستاده است.
پ.م ۲: خبر: تصویر ارکستر سمفونی از این لینک برداشته شده است.
Tuesday, April 12, 2011
سعدی به سعی استاد
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم
یا ها ها ها هاهــــــــا هی ها ها ها ای دو هوست
سعدی به روایت شجریان
تاریخالشعرا ۲
خدا را ای رقیب امشب زمانی...زمانی دیده بر هم نه، بر هم نه... که من با لعل خاموشش نهانی... نهانی صد سخن دارم ..دارم
(حافظ- شنگول- پس از همخوابگی با همسر پیر فرزانه)
تاریخالشعرا ۱
الا ای پیر فرزانه، مکن منعم ز میخانه\ که من در ترک پیمانه، دلی پیمانشکن دارم
(حافظ - جلسهی الکاهولیک انانیموس)
(حافظ - جلسهی الکاهولیک انانیموس)
Monday, April 11, 2011
Rodent and power outage.
Thursday, April 7, 2011
سید مهدی موسوی
سبزه ها را گره زدم به غمت
غمِ ازصبربیشترشده ام
سال ِ تحویل ِ زندگیت به هیچ
سیزدههای دربه درشده ام
سفره ای از سكوت می چینم
خسته از انتظار و دوری ها
سال هایی كه ٓاتشم زده اند
وسط چارشنبه سوری ها
بّچه بودم... و غیر عیدی و عشق
بّچه ها از جهان چه داشته اند؟!
در ِ گوشم فرشته ها گفتند
لای قرٓان «تو» را گذاشته اند!
خواستی مثل ابرها باشی
خواستم مثل رود برگردی
سیزده روز تا تو برگشتم
سیزده روز گریه ام كردی
ماه من بود و عشق دیوانه!
تا كه یكدفعه ٓافتاب ٓامد
ماهی قرمزی كه قلبم بود
ُمرد وٓ ارام رویٓ ابٓ امد
پشت اشك و چراغ قرمزها
ایستادم! دوباره مرد شدم
سبزه ای توی جوی ٓاب افتاد
سبز ماندم اگرچه زرد شدم
« َوا ْن یَكاد»ی كه خواندم و خواندی
وسط قّصهی درازیها!!
باختم مثل بّچه ای مغرور
توی جّدیترینِ بازیها!
سبزه ها را گره زدم ا ّما
با كدام ٓارزو؟ كدام دلیل؟
مثل من ذ ّره ذ ّره می میرند
همه ی سال های بی تحویل!
خواستم مثل رود برگردی
سیزده روز تا تو برگشتم
سیزده روز گریه ام كردی
ماه من بود و عشق دیوانه!
تا كه یكدفعه ٓافتاب ٓامد
ماهی قرمزی كه قلبم بود
ُمرد وٓ ارام رویٓ ابٓ امد
پشت اشك و چراغ قرمزها
ایستادم! دوباره مرد شدم
سبزه ای توی جوی ٓاب افتاد
سبز ماندم اگرچه زرد شدم
« َوا ْن یَكاد»ی كه خواندم و خواندی
وسط قّصهی درازیها!!
باختم مثل بّچه ای مغرور
توی جّدیترینِ بازیها!
سبزه ها را گره زدم ا ّما
با كدام ٓارزو؟ كدام دلیل؟
مثل من ذ ّره ذ ّره می میرند
همه ی سال های بی تحویل!
Tuesday, April 5, 2011
On God!
There might be a god that had created us, but the god we know is the one we have created!
Subscribe to:
Posts (Atom)